زمان جاری : دوشنبه 18 تیر 1403 - 12:01 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 95
نویسنده پیام
admin آفلاین


ارسال‌ها : 163
عضویت: 31 /3 /1391
محل زندگی: اشنویه
سن: 19
شناسه یاهو: samansam2020@yahoo.com
تشکرها : 5
تشکر شده : 5
اشعار رابیندرانات تاگور

در سکوت شب

پنداشتم، سفرم پايان گرفته است،

به‌غايتِ مرزهای توانايی‌ام رسيده‌ام.

سد کرده است راه مرا،

ديواری از صخره‌های سخت.

تاب و توان خود از دست داده‌ام

و زمان، زمانِ فرورفتن

در سکوتِ شب است.

اما ببين، چه بی‌انتهاست خواهش تو در درون من.

و اگر واژه‌های کهنه بميرند در تنم،

آهنگ‌های تازه بجوشند از دلم؛

و آنجا که امتدادِ راه‌ِ رفته،

گُم شود از ديدگان من،

باری چه باک، رخ می‌نمايد،

گسترده و شگرف، افق تازه‌ای در برابرم

رابيندرانات تاگور

ترجمه خسرو ناقد


سه شنبه 24 مرداد 1391 - 12:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
admin آفلاین



ارسال‌ها : 163
عضویت: 31 /3 /1391
محل زندگی: اشنویه
سن: 19
شناسه یاهو: samansam2020@yahoo.com
تشکرها : 5
تشکر شده : 5
پاسخ : 1 RE اشعار رابیندرانات تاگور

صدای تو ای دوست

در دل من آواره است

هم چون آوای درهم دریا

میان این کاجهای نیوشنده

روز با هیاهوی این زمین کوچک

سکوت جهان را غرق می کند

دلم آرام گیرو

غبار بر میانگیز

جهان را بگذار که راهی به سوی تو بیابد

ترجمه :ع. پاشایی


سه شنبه 24 مرداد 1391 - 12:53
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :