اقسام سبك ادبي
سبك را از ديدگاههاي مختلف تقسيم بندي كردهاند به عنوان مثال بر اساس درونمايه اثر: عرفاني، حماسي. بر اساس مخاطبين: عاميانه، درباري. بر اساس زمان: مثل مشروطه، معاصر و...؛ اما مهمترين تقسيم بنديها، تقسيم بندي سبك به فردي، دورهاي و ادبي است:
1- سبك فردي: ويژگي است كه شاعر يا نويسنده را از ديگران متمايز ميكند: مثل سبك بيدل، منوچهري.
2- سبك دورهاي: وجوه مشترك زباني، معنايي، بلاغي، نحوي و ديگر عوامل متمايز كننده در دوره زماني مشخص است؛ مثل خراساني، عراقي. ميتوان سبك هر دوره را به مثابه شناسنامه فرهنگي آن دوره در نظر گرفت.
بايد توجه داشت كه سبك يك شبه تغيير نميكند و يك سبك مياني بين (بينابين) سبكها وجود دارد كه در آن ويژگيهاي سبك دوره قبل كم رنگ ميشود و سبك دوره بعد رنگ ميگيرد؛ مثلاً سبك قرن ششم سبكي بين خراساني و عراقي است.
3- سبك ادبي، سبكي است كه در برابر سبك علمي، تاريخي و به طور كلي سبك گفتار عادي قرار دارد.[1] ابهام و تخيل از ويژگيهاي سبك ادبي است كه در حالي كه در سبك علمي و ... عيب محسوب ميشود.
سبك فردي از عوامل متعددي مايه ميگيرد و همين سبكهاي فردي نزديك به هم سبك دوره را ميسازند تعدادي از عواملي كه در ايجاد سبك مؤثر است. عبارت است از:
الف: نفسانيات: سبك هر شاعر حاكي از شخصيت اوست. مثلاً صلابت كلام ناصر خسرو بيانگر روحيه استوار و پايدار اوست. و تكبر خاقاني حاصل حقارتهاي دوران كودكي اوست.
ب: تحولات سياسي، اجتماعي و تاريخي: به عنوان مثال تحول اجتماعي عصر مشروطه سبب توجه شاعران به مسائل سياسي و به كار گيري لحن ساده و ژورناليستي شد.
ج: زمينه فرهنگي: فرهنگ بستري است كه هنر در آن رشد مِكند. فرهنگ ايراني و اسلامي تقريباً در شعر تمام شاعران تأثير گذاشته است.
د: مخاطب: مخاطبان يك اثر در چگونگي تكوين آن مؤثر است. شعر درباري چون ويژه خواص بوده فضل فروشانه و فخيم است امام متون عرفاني كه براي عامه مردم نوشته شده اغلب زباني ساده دارد.
دانشها، اطلاعات و شغل و حرفه شاعر نيز در سبك او تأثير گذارند. اطلاعات حكمي و علمي و طبي و فلسفي انوري در شعر او تأثير داشته و شعرش را پيچيده كرده است.
موضوع سخن نيز زبان ويژه خود را ميطلبد لحن حماسي با غنايي و عرفاني تفاوت دارد. محيط جغرافيايي نيز در تكوين اثر بي تأثير نيست. تمثيلهاي ساحل و دريا و قايق و رنگ سرزمين شمال در شعر نيما مشهود است. موارد فوق از عوامل شكل دهنده سبك هستند اما فقط اين عوامل نيستند كه سبك ايجاد ميكنند ممكن است عوامل ديگري نيز در آن دخيل باشند.[2]
امروزه سبك شناسي يكي از مطالعات مهم ادبي است و مكاتب جديدي در آن مجال ظهور يافتهاند. دو مكتب مهم در سبك شناسي جديد عبارتند از: 1- سبك شناسي توصيفي كه شارل باني بنيانگذار آن است. وي عبارت و جملات متحدالمضمون و جملاتي را كه داراي محتواي يكسان هستند از نظر عواطف واحساسات متفاوت ميداند. هر واحد فكري يك معناي ثانويه دارد كه همان سبك است به عنوان مثال كلمات: فوت كرد، مرد، به لقاء الله پيوست، رحلت كرد و ....براي مفهوم مرگ به كار ميروند اما بار معنايي و احساسي آنها با هم تفاوت دارد. و تفاوت سبكها از تقاوت گزينش كلمات ناشي ميشود.
2- سبك شناسي تكويني كه به لئواسپيتزر منسوب است. وي به «علل ايجاد سبك» توجه دارد؛ به اين مكتب، سبك شناسي فردي ميگويند چون داعيه تعيين سبك شخصي را دارد.[3]
واقعيت اين است كه سبك شناسي مانند بسياري از مسائل قابل تعريف جامع و مانع نيست و نظريات مختلفي در آن طرح شده است. اين اختلافات ناشي از زاويه ديد سبك شناسان به عوامل محتوایی یا صوری است؛ در حالی که سبك نه به ويژگيهاي شكلي منحصر ميشود و نه صرفاً از محتوا سرچشمه ميگيرد. بلكه تجلي عناصر شكلي و محتوايي و چگونگي تركيب آن، مشروط به شرايط بيروني (محيط اجتماعي، تاريخي) و شرايط دروني (شخصيت هنرمند و..) است. سبك چگونگي درهم تافتن و وحدتيافتن شكل و محتواست و تفكيك شكل و محتوا در واقعيت آثار هنري غير ممكن است.[4] سبك شناسي نه در ادبيات بلكه در نقاشي و هنر معماري و...نيز كاربرد دارد و باعث درك عميقتر آثار هنري و جوانب آن و پي بردن به روحيه و شخصيت صاحب اثر ميگردد.
در شعر فارسي از قديميترين ادوار تا استقرار مشروطيت در ايران به سه يا 4 سبك قائل شدهاند: 1- سبك خراساني (تركستاني)؛ 2- سبك عراقي؛ 3- هندي؛ 4- (اصفهاني) بازگشت ادبي (برخي بازگشت ادبي را سبك مستقلي نميدانند). نام اين سبكها به مكانهايي معين بستگي دارد اما در واقع مكان را در تحول شعر دخالتي نبوده است و سبكها مربوط به زمانها و دورانهاي معين تاريخي است و چون هر سبك از يك ناحيه نشأت گرفته و در آن توسعه يافته، نام آن مكان را گرفته است.[5]
علاوه بر آنچه گفته شد سبكهايي كه به لحاظ ادبي اهميت كمتري دارند نيز وجود داشته است مثل مكتب وقوع و واسوخت، كه بينابين عراقي و هندي بوده است.